جدول جو
جدول جو

معنی میانه سال - جستجوی لغت در جدول جو

میانه سال
کسی که نه پیر باشد نه جوان، میان سال
تصویری از میانه سال
تصویر میانه سال
فرهنگ فارسی عمید
میانه سال
(نَ / نِ)
دوموی. نیم عمر. (زمخشری). میانه سن. میانه عمر. نه جوان و نه پیر. (ناظم الاطباء). آن که نه جوان و نه پیر است. نه پیر و نه جوان. میان جوانی و پیری. که نه جوان و نه پیر باشد. کهل. (مرد). دومویه. کهله (زن)
لغت نامه دهخدا
میانه سال
کسی که نه پیر باشد نه جوان
تصویری از میانه سال
تصویر میانه سال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ)
میانه رو. معتدل. مقتصد. که کار نه به افراط کند و نه به تفریط. که در کارها حد وسط برگزیند. که در اعمال و اقوال میانه روی و اعتدال پیش گیرد:
در دنیا سخت سختی و در دین
بس سست و میانه کار و هنجامی.
ناصرخسرو.
میانه کار همی باش و بس کمال مجوی
که مه تمام نشد جز ز بهر نقصان را.
ناصرخسرو.
و رجوع به میانه رو شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ سِن ن / ن)
میان سال. میانه عمر. نه جوان و نه پیر. (ناظم الاطباء). میانه سال. که نه پیر است و نه جوان
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
حالت میانه سال. کهولت. کهل. دومویی. دومویگی. داشتن سنی در میان جوانی و پیری. نه جوان و نه پیر بودن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
معتدل. (منتهی الارب). نه این و نه آن و هیچ طرفی. (ناظم الاطباء) در تداول عوام دور از دو طرف افزونی و کمی. معتدل. نه حال افراط و نه تفریط. موسر. (یادداشت مؤلف) : اعتدال، میانه حال شدن در کمیت و کیفیت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
سالی که در آن امساک باران واقع شود، (آنندراج)، خشک سال، (غیاث اللغات)، سال بسی بی باران، (ناظم الاطباء) :
یک برگ سبز و یک گل سوری ببار نیست
در این سیاسال امید بهار نیست،
شیخ علینقی کمره ای (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نه پیر و نه جوان، میان این دو، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
ربعه. مربوع. (دهار). با بالایی نه بلند و نه کوتاه. میانه قامت. میان بالا. معتدل القامه. با قدی موزون و معتدل. متوسطالقامه (آدمی). که بالایی نه بسیار کوتاه و نه بسیار بلند دارد. آنکه قدی متوسط دارد نه دراز و نه کوتاه. (یادداشت مؤلف) : مردی بود مأمون به گونه اسمر و میانه بالا. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
صفت میانه حال. دوری از دو طرف افزونی و کمی. اعتدال. (یادداشت مؤلف). و رجوع به میانه حال شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از میانه کار
تصویر میانه کار
مقتصد، معتدل، میانه رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میانه بالا
تصویر میانه بالا
کسی که قدش نه کوتاه باشد نه بلند میان قد متوسط القامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میان سال
تصویر میان سال
نه پیر و نه جوان، میان این دو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میانه سالی
تصویر میانه سالی
میانه سال بودن
فرهنگ لغت هوشیار
متوسطالقامه، کوتاه قامت
متضاد: بلندبالا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جوی اصلی شالیزار که محل انشعاب آبراهه های متعدد زمین استنام
فرهنگ گویش مازندرانی